دومین ماهگرد و واکسن زدن محمدسبحان
نازنین پسر خاله روز دوم مهرماه واکسن 2ماهگیو زد همه اونایی که نینی هاشون این واکسنو زدن میدونن که این واکسن خیلی درد داره عزیز دل خاله اصلا پای چپشو تکون نمیداد فقط میکرد مامانیش ساعت 2زنگ زد به من که خاله ای خودتو برسون که محمدسبحان داره از گریه تلف میشه شیرم نمیخوره منم بدو بدو کارامو کردمو اومدم خونه شما فقط بغلت کردمو راه رفتم اگر یه دقیقه میشستم یا پامو تکون نمیدادم جیغت میرفت آسمون تنتم مثل یه کوره آتش شده بود داغ داغ بودی خاله بمیره الهی دردت تو جون خاله انقدر مظلوم شده بودی آدم دلش برات میسوخت موندم شنبه 6 مهرماه گه باید عمل بشی میخوای چکار کنی ناز پسر خاله یه چندتا عکس ازت گرفتم همون روز واکسنت آخه ماهگرد دوم شما هم بود بفرمایید ادامه مطلب عکسهای نفسی خاله ببینید ماشالا یادتون نره دوست جونیا
خاله فدای اون چشمهای بی رمقت بشم
دردت تو جون خاله نبینم بی حالی نفسمو
اینجا بالاخره با استامینوفن خوابت کردم
اا
اینجا شربتت اثر کرده بود یکمی بهتر شده بودی باهات حرف میزدم تو هم صدا در میاوردی و میخندیدی ولی هنوز خوب معلومه بی حال بودی
اینجا با هزار مصیبت رو پاهام خوابوندمت
الهی فدات بشم انقدر ناز خوابیدی
خاله فدای خندیدنت اینجا فردای واکسن زدنته که من اومدم بهت سر بزنم اینجا داشتی با مامانت حرف میزدی و براش میخندیدی راستش میزدی
بازم گذاشتمت روی پاهام
اینجا مهمونی خونه همسایتون بودی که من اومدم ببینمت اومدم خونه دوستتون بعدم میدونی که خاله از هر فرصتی برای عکس گرفتن از شما استفاده میکنه (3روز قبل از واکسن زدن)
نفس خاله ایشالا شنبه به سلامتی عمل میکنی و زودی خوب میشی عاشقتم عزیزم